یسنا - حسنایسنا - حسنا، تا این لحظه: 8 سال و 8 ماه و 16 روز سن داره
پیوند آقا و بانو♥ ♥پیوند آقا و بانو♥ ♥، تا این لحظه: 11 سال و 1 ماه و 17 روز سن داره

سیب های سرخ زنـــ♥♥ــــدگی

نی نی های خوشگلم زودتر بیایین

دلم میخواد زودتر بیان تو بغلم و صدای گریه هاشونو بشنوم - اولین وسیله ای که واسشون گرفتیم تو ماه دوم بارداری بود که خیلی ذوق کرده بودیم . اول یه جفت جوراب بچگانه گرفتیم بعد که فهمیدیم دو قلو ان - همسری یه جفت دیگه هم گرفت . هر روز نگاشون میکنم -گذاشتمشون روی درایور .  بیشتر شب ها خوابشونو میبینم . یه شب خواب میبینم خیلی خوشگل و تپلن و یه شب برعکسه . الان که هوا گرم شده میوه های گرمسیری خوشمزه امده و من سعی میکنم از همشون مصرف کنم . لبنیات واسه بچه ها خوبه .  از فضای مجازی متنفرم چون همسری فقط با تبلتش مشغوله و اعصاب منو بهم میریزه . منم حوصلم سر رفته - نمیدونم وقتی این دو کوچولو میان تو زندگیمون چطور میشه ! خیلی ه...
30 فروردين 1394

هفته 18 بارداری _ماه پنجم(خبر زیبای جنسیت نی نی هام)

متاسفانه شب نمیتونم راحت بخوابم . شکمم هر روز سنگین تر میشه . حالا دیگه بارداریم مشخص میشه  وقتی استراحت میکنم(مخصوصا شب) هر دو نی نی تکون میخورن و هر دو دستم رو شکممه امروز نوبت سونو دارم(ساعت 6نیم عصر) . نمیدونم خواست خدا چیه اما ان شا الله سالم باشن. یعنی جنسیتشون چی میتونه باشه؟؟ خیلی واسم هیجان انگیزه . یه حسیه که فقط مادران دوقلو تجربه میکنن -از دیروزه که استرس گرفتم و امروز زود بیدار شدم و خوابم نیامد .   ابجیم دیروز از مشهد اومد و من حسرت خوردم که نتونستم پابوس امام رضا (ع) برم . هر سال من و شوشو با هم میرفتیم مشهد  اشتهام خوبه و تقریبا همه چی مصرف میکنم . از لواشک و قره قروت دلزده شدم و بیشتر شی...
26 فروردين 1394

هفته 17 بارداری (اخرین هفته از ماه چهار)

وای اینم از هفته 17 . باورم نمیشه که زود میگذره ؛ شاید بخاطر اینه که آبجیم اینجاست و سرم شلوغه و گذر زمانو متوجه نمیشم . خلاصه الحمدالله که همه چی آرومــــــــــــــــــه. دیروز رفتم مطب دکتر ( اولین دفعه بود که مطبش خلوت بود و یکو نیم ساعته نوبتم شد ) دکتر عدالتیان گفت : همه چی عالیه و عادیه . از وزن گرفته که 2نیم کیلو از دفعه قبل که اومده بودم اضاف کردم تا صدای قلب نی نی ها که پخش کرد ......وای یکی اینور شکمم بود و یکی اون ور .....صدای قلب نازشونو شنیدم خیلی خوشحال بودم .         این اولین دفعه بود که صدای قلبشونو شنیدم -دو موجود زنده با دو قلب کوچیک الان تو رحمم زندگی میکنن .حالا دیگه ضربه های کوچیک نی نیه دیگ...
16 فروردين 1394

هفته 16بارداری_ماه چهار

اوه اوه چه دیر آمدم واسه بروز کردن وبم. خب اشکال نداره . (آبجیم بعد از یه سال با خانواده ی عزیزش اومدن . مهدیس و مصطفی بچه هاشن . ) راستی عیدو تبریک میگم امیدوارم سال پر خیر و برکتی واسه همه باشه و مخصوصا واسه مادرایی که بارداری اولشونو تجربه میکنن و مخصوصا عزیزانی که دوقلو دارن ............................. هفته 16 هفته ی جالبی واسم بود از چند دید : لگدای یکی از کوچولوها رو واضح حس میکنم خصوصا وقتی که در حال استراحتم . این هفته تو عید سال 94 بود و با اینکه درد داشتم اما مهمان داری به خوبی انجام شد با کمک همسری . بعد از یکسال آبجیم اومد . شنبه ،هفته جدید میشه 15 فروردین و نوبت دکتر دارم . نمیدوم شاید سونو بنویسه برم واسه تعیین ...
10 فروردين 1394
1